سيد علي صالحي
شانه ات را دير اوردي سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پيكرم را باد برد
بال كوبيدم قفس را بشكنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از ان بال و پرم را باد برد
حامد عسگري
بر آب
وقتِ رفتن، عكس رخت فتاده؟!
يا باغبان
زِشرمت، گل را به آب داده؟!
سبزواري
*عنوان از صائب تبريزي
حالا
سالهاست
در كوچه هاي خاكي روستايمان
خبري از خنده و دويدن كودكان نيست
تنها گاهي
قدم هاي آهسته و عصازنانِ پيرانِ روستا
بر خاك هاي دلتنگِ كوچه باغ ها...
.
كسي به تازه شهرنشينان بگويد:
دلِ كوچه هاي روستا،
تنگِ شادي ها و سادگي هاي قديم گشته...
دلِ شما تنگ نشده؟